توپوق
توپوق




Monday, May 22, 2006

٭
خب به سلامتی و میمنت و مبارکی و صد سال به این سالا و دمب شما سه چارک، تقریباً کار ترجمه تموم شد. ناگفته نماند که چندان مطلب دندون گیری هم گیرم نیومده و برا همین دارم فکر میکنم به اینکه بازم خودم رو تو حچل ( بلکه‌ هم هچل) بندازم. تا آخر روز شنبه فرصت داشتم که خلاصه مطلبم رو تحویل بدم و من چون اصولاً آدم وقت اضافه محسوب میشم یک‌شنبه صبح استاد راهنما‌م رو با هزار بد بختی کشیدم دانشگاه و خلاصه‌ه رو تصحیح کردیم و تحویل دادیم!
به مناسبت این اتفاق خجسته که نه تنها من بلکه تمام امت همیشه در صحنه رو غرق شادی و مسرت کرد و خستگی همه با پایان رسیدن به خیر و خوشی این مرحله،‌ از تنشون در رفت (آخه تیریپ "همسایه ها یاری کنین" بود)، و جهت کامل کردن عیشمون و اینکه همه‌مون به جاده چالوس اعتقاد داریم، فردا برای مدت 12 ساعت قراره بریم شمال و برگردیم!! فکمون پیاده میشه یحتمل!

چند سالی میشه که فرصت مسافرت نداشتم از این آدمای زبر و زرنگم نیستیم، یعنی خانواده‌م نیستن که از فرصت های کوچیک برای گردش و سفر استفاده کنن و خب این موقعیت خوبیه که یه دلی از عزا در بیارم! البته نه من تا حالا تو جاده رانندگی کردم نه دوستم. اون یکی دوستم هم که فکر کنم اصلاً ‌تصدیق نداشته باشه. خلاصه که اگه خوبی بدی دیدین بی معرفتی نکنین،‌در مجلس ترحیم این سه عزیز هنوز از دست نرفته منتظر حضور سبزتان هستیم!







........................................................................................

Comments: Post a Comment

Home