توپوق |
Thursday, March 30, 2006
٭
هه! تا حالا همچین تمیز ...ده شده به احوالاتت؟ یعنی کفریم ها! قاطِ قاط. امروز خونه یکی از اقوام بودیم که مستحضر شدیم پسرشون قبل از عید رفتن اسکی بعد از اونجایی که ادعا شون یه جای آسمون رو پاره کرده ولی خب چیزی بلت نبودن در حین یکی از سقوط آزاداشون دخل هر چی تاندون و مینیسک بوده رو آوردن و قراره بعد از سه ماه شل زدن و فیزیوترپی اینجور چیزا تازه برن عمل کنن که همچین معلوم هم نیست چی از آب در بیاد! حالا نه که فکر کنین من برا اون ناراحتما نه، یه موقع سوء تفاهم نشه. به نظر من این پسرا هر بلایی سرشون بیاد حقشونه :Dاینقدر که بی کله اند و صد البته مردم آزار!! حالا مشکل من اینجاست که با چهار پنج تا از بچه ها واسه هفته بعد از عید داشتیم یه روز رو جور می کردیم بریم دیزین که همینجوریش مامانم کلی با قضیه مشکل داشت چون اولین بار بود که تنهایی، یعنی بدون سرپرست و خلاصه مجردی می خواستیم بریم و کلی هم براش نقشه کشیده بودیم. تمام مدت عید من مشغول هماهنگ کردن ملت بودم ( البته هنوز هم نتونستن یه روز پیدا کنن که همه خالی باشن) حالا با این اتفاقی که افتاده مامانم عمراً اگه بذاره. فکر کن! بیست و چهار سال دیگه تقریباًتموم شده و من هنوز باید یه لنگه پا گوش به فرمان مامان خانوم باشم!! مسخره است والا! با این وضعیت که عمراً نمی ذاره مگه اینکه قاچاقی برم که اونم یه کم میترسم، یعنی اگه یهو یه چیزی بشه خیلی بد میشه اما اگرم طولش بدیم دیگه میره برا سال بعد. یعنی نمی تونید تصور کنید چقدر ضایع شدما. عمراً نمیتونید. چی کار کنم؟ برم یا نه؟؟ یکی نیست بگه جوجه تو رو چه به این غلطا!! ( جوجه یعنی اون پسره ها نه من!) نوشته شده در ساعت 3:29 AM ........................................................................................
Comments:
Post a Comment
|