توپوق
توپوق




Tuesday, September 20, 2005

٭
می دونی الان دلم چی می خواد؟
می خوام تنهایی تو خیابون باشم مثلاً داشته باشم برم چمی دونم مثلاً خونه هدی اینا. بعد یهو بارون بگیره، همه در برن برن زیر سر پناه. از اون بارونایی که تو فیلما نشون میده و تابلو ِ که شیلنگ گرفتن. ولی من نرم زیر هیچ سر پناهی. همینجوری وایسم وسط خیابونی که خلوت شده – چون مردم از ترس خیس شدن عشقشون به بارون رو یادشون رفته- حسابی خیس شم. اشکامم بعدش بیاد. بعدم اون جایی که داشتم می رفتم نرم فقط کنار خیابون قدم بزنم تا باز دیرم شه هول هولکی برگردم خونه.

اشتباه نشه من اصلاً عاشق بارون و خیس شدن و اینا نیستم بخصوص اگه تو کفشام آب بره. شاید فقط نم نم بارون رو دوست داشته باشم. من فقط عاشق هوای بعد از بارونم که هوا طوسی میشه! آره من عاشق هوای طوسی ام. اما تو اون هوای طوسی که اشکام نمیان فوقش یه کم دپرس شم. برا همین الان فقط بارون زیاد.
لطفاً







........................................................................................

Home