توپوق |
Friday, September 23, 2005
٭
تو اين دنيا كه همه احساس ها با هم قاطي شده، همه اول فكر مي كنند بعد احساس خرج مي كنند. تو اين دنيايي كه همه دو رو شدن، رنگ وا رنگ شدن. من مي خواستم خودم باشم. من مي خواستم ناب باشم. مي خواستم احساسم بكر باشه. مي خواستم وقتي خوشحالم معلوم باشه، وقتي ناراحتم معلوم باشه. وقتي عصبانيم، وقتي مهربونم، وقتي كفري ام، وقتي عاشقم... . اما نذاشتن. دارم مجبور مي شم الكي لبخند بزنم. الكي ناز كنم. الكي دل خوش كنم. دارم يه آدم الكي مي شم. يكي مثل همه. يكي كه دروغ ميگه و اين ديگه ناراحتش نمي كنه. يكي مثل خودشون، يه آدم رنگي. اينجوري اما بهتره. هم من راحت ترم، هم بقيه. نوشته شده در ساعت 1:56 PM ........................................................................................
|